۰ . نمایشگاهی از نقاشیهای تهمینه میلانی در گالری ایوان برگزار شده است. همزمان در مواجهه با بیمایگی و قیمتهای نجومی آثار و برخورد خصمانهی مدیران گالری، نارضایتیهای پراکندهی برخی هنرمندان و هنرجویان از این نمایش شکل اعتراض به خود گرفته است. اغلب اعتراضها که بیشازهمه معطوف به ورود فردی «غریبه» یا «نقاشی غیرحرفهای» به میدان ارائه و فروش بوده، میلانی را سودجویی تصویر میکند که صرفاً بهمدد استفاده از سرمایهی اجتماعی و نمادین خود در میدانی دیگر و با ارائهی آثاری نازل، افتضاح دیگری را در جوّ هنرهای تجسمی رقم زده و عرصه را برای دانشجویان و فعالان حرفهای این رشته تنگتر کرده است. «بیانیه» یا «اعلام موضعِ» پیشِ رو بیشتر دربارهی این اعتراضهاست تا دربارهی خودِ نمایشگاه.
۱. به باور ما، اعتقاد به حقانیتِ هنرمندانِ درونِ میدانِ تجسمی در تصاحبکردن دیوار گالریها و لزوم مرزگذاری با افراد بیرون از این میدان بیمعناست. باور داریم که اِعمال فیلتر «تخصص» در میدان تولید، عرضه و نمایش آثار هنری، مطلقاً قابلدفاع نیست. چنین فیلتری بیش از هرچیز بر حقانیت نهادهای مشروعیتبخشی مانند آکادمیها، گالریها، حراجیها و محافل هنریـروشنفکری مهر تأیید میزند. این یعنی حذف صداهای اقلیت، غیرحرفهای، و آوانگارد و بازتولید ارزشهای رسمیِ میدان هنر که زمینهی تثبیت، بقا و رشد بازار کالایی هنر را فراهم میآورد. هر شکلی از زایش و آفرینش باید حق و فرصت نمایش و عرضه و متقابلاً امکان قرارگرفتن در بوتهی نقد رادیکال را داشته باشد.
۲. باور داریم که برگزاری چنین نمایشگاهی نه رویدادی «خلافآمد عادت» در جریان رسمیِ هنر، که تقدیر محتوم بازار هنر با شمایل و ارکان کنونیاش است. خیرگیِ ناباورانه به چنین نمایشگاههایی، کینخواهی از گالری ایوان یا میلانی و سخنگفتن از دوگانهی «گالریِ خوب» و «گالریِ بد» تنها طفرهروی از پذیرش فاجعه است. حضور و ظهور کیانیانها، تهرانیها، چکناواریانها، رهنماها و میلانیها بر دیوار گالری، نه محصول اهمالکاری و سودجوییِ این یا آن گالریِ خاص است، نه گناه هنرمند و نه نتیجهی کمسوادی مخاطب یا غرضورزی کیوریتور. این پدیدهها فرزندان خلفِ بازار هستند. در چارچوب مناسبات موجود، ایستادن در جایی خارج از این نظام توزیع ناممکن است؛ اما همهی ما هم بهدلیل مطالبهنکردن این ناممکن، در دامنزدن به وضع موجود مقصریم.
۳. همانگونه که از آغاز در مانیفست «راما» گفتهایم، بر این باوریم که هر شکلی از تغییر در جهانِ هنر، تنها با تشکلیابیِ هنرمندان در برابر بازارِ عملاًموجود ممکن میشود. مرثیهخوانی بر زوالِ گالریهایی که دیوارهایشان را بهجای تقدیمکردن به هنرمندان رنجکشیدهی بیرونمانده از بازار در اختیار میلانیها میگذارند، تنها مطالبهای بخشنگر، محدود و عقیم است. بازار هنر هرگز جز به دنبال سود خود نبوده است. طنز ماجرا آنجاست که رنجهای واردشده بر این هنرمندان اتفاقاً بیشتر از سوی خود هنرمندان «حرفهای»، «متخصص» و «درونِ میدان هنر تجسمی» است تا بیرونیهایی چون میلانی ـ همانها که آثارشان همواره جایگاههای اصلی نمایش را در قرق خویش دارند و قدرت انحصارشان بارها بیشتر از قدرت پولسازیِ فلان «سلبریتی» است.
۴. صرفنظر از دقایقی کوتاه و بیرمق از اعتراض پویا، اعتراضهای کنونیِ هنرمندان بیشتر نمایشِ شکلی از کینتوزیِ سندیکایی مبتنی بر خواست جایگزینیِ «هنرمند قلابی» (در این مورد میلانی) با «هنرمندان واقعی» بوده است، نه خواستِ بازسازی یا سرنگونیِ کلیت سامانهی بازار هنر – تفکری فردگرا، بخشینگر، و منفعتطلب، که خودش بخشی از نظامِ کلانترِ بازار هنر است. مقصود، پرداختن و به قضاوت نشستن رفتار فردافرد هنرمندان یا تلاش برای تحمیل ایده و معنایی به عمل آنان نیست؛ چه بسا هنرمندانی که در منطق «آگاهانهی» عملِ خود در جستجوی چیزی فراتر از این هستند. اما در سطح کلان و ساختاری، هر اعتراضی از این دست، برآمده از منش رسمی «هنرمندانه» و برای به دست آوردن ارزشهای مورد تأیید این بازار، اگر نه همدستیِ ناخواسته با این جریان، که در بهترین حالت کشتیگرفتن با خوکهاست.
۵. هرچند هیچشامهای، هر اندازه کُند و بیذوق، نمیتواند منکر تعفن برگزاری چنین نمایشگاهی باشد، اما از چنین اعتراضی هم نمیشود و نباید بوی بهبود شنید. تغییر در جهانِ هنر، با برانداختن پایگاهِ شمایلفروشانی که با اتکاء به نام و نشانشان در میدانهای دیگر از هر نمد کلاهی میسازند ممکن نیست؛ زیرا چنین اعتراضی در بهترین حالت خود بازی در میدانِ دشمنان هنر است. در مقابل، ایجاد تشکلهایی خودانگیخته، تلاش برای گریز از متنِ بازار به حاشیهی هنر، نفی نخبهگراییِ آرتیستی، جدی گرفتن شکل توزیع اجتماعی هنر و نقّادیِ بیوقفه شاید راههایی برای نیل به این تغییر باشند؛ راههایی که رسیدن به چندوچون آن، جز با شکلگیری گفتگویی مستمر، جدی و معطوف به منافع جمعی میان هنرمندان میسر نخواهد بود.